دلایل آغاز جنگویرایش
تجزیه خاک آلمان پس از جنگ جهانی اول
به طور اساسی میتوان ریشه جنگ جهانی دوم را در جنگ جهانی اول جستجو کرد. با شکست سه محور اصلی یعنیامپراتوری اتریش-مجارستان، امپراتوری عثمانی وامپراتوری آلمان در جنگ جهانی اول سیاستهای سختگیرانهای از سوی دولتهای پیروز جنگ جهانی اول بریتانیا و فرانسه، به این کشورها تحمیل شد. بخشهای متعددی از خاک این کشورها به کشورهای همسایه بخشیده شد و از تجزیه امپراتوری اتریش-مجارستان کشورهایی نویی متولد شدند.
از سوی دیگر در آلمان رشد ملیگرایی افراطی به دلیل سیاستهایی که متفقین به وسیله معاهده ورسای به آلمانتحمیل کردند زمینه رشد فکری نازیسم را فراهم آورد. بر اساس معاهده ورسای آلمان ۱۳۳ درصد از خاک خود را از دست داده بود و هیچ مستعمرهای نداشت. همچنین غرامت سنگینی به آلمان تحمیل شده بود و دولت تازه تأسیسجمهوری وایمار میبایست این غرامت را از درآمدهای ملی به متفقین پرداخت نماید. در سوی دیگر جنگ داخلی در روسیه باعث تشکیل شوروی شده بود.
جمهوری تازه تأسیس وایمار در آلمان به دلیل نزاع بین مخالفان و موافقان هیچگاه موفقیت چشمگیری بدست نیاورد. در ایتالیا بنیتو موسولینی یک حکومت فاشیستیرا به وجود آورده بود. موسولینی یک سیاست خارجی تهاجمی را در پیش گرفت و در چند مرحله به لیبی، حبشهو چند کشور دیگر آفریقایی حمله کرد. در آلمان حزب نازیبه رهبری آدولف هیتلر توانست در رایگیری عمومی به اکثریت در انتخابات رایشستاگ دست یابد و توسط پاول فون هیندنبورگ رئیس جمهور وقت آلمان به عنوان نخست وزیر انتخاب شود. هیتلر پس از ماجرای آتشسوزیرایشستاگ تمامی احزاب مخالف آلمان را لغو و یک حکومت تک حزبی را ایجاد کرد.
در چین حزب کمونیست توانست حکومت را به دست بگیرد. در دهه ۱۹۲۰۰ چین دچار یک رشته جنگ داخلی بین ملیگراها و کمونیستها شد. دولت ژاپن تمایل بسیاری به ضمیمه کردن بخش شرقی چین به خاک خود را داشت. این تهاجم باعث شد منطقه منچوری در شمال شرقی چین به اشغال ژاپن درآید. در اروپا دولت انگلستان در ژوئن ۱۹۳۵ توافقنامهای با آلمان امضا کرد که باعث کم شدن محدودیتهای دریایی آلمان میشد. در اکتبر همان سال ایتالیا به اتیوپی حمله کرد و آلمان تنها کشوری بود که از حمله پشتیبانی کرد. ایتالیا نیز در پاسخ به حمایت آلمان موافقت خود نسبت به الحاق اتریش به آلمان را اعلام کرد.
هیتلر به تدریج سعی در کنار گذاشتن معاهده ورسایداشت و در ادامه این سیاست منطقه راینلاند را به آلمان ضمیمه کرد و با واکنش مهمی از سوی کشورهای متفق مواجه نشد. وقتی که جنگ داخلی اسپانیا در ژوئیه ۱۹۳۶ آغاز شد هیتلر و موسولینی حمایت قاطع خود را از ملیگرایان اسپانیایی در ارتش اعلام کردند. از طرف دیگرشوروی از کمونیستهای اسپانیا که در حاکمیت بودند حمایت کرد و دو طرف به آزمایش سلاحهای جدید خود در نبرد اسپانیا روی آوردند. در اکتبر ۱۹۳۶ دولتهای ایتالیا و آلمان نازی معاهدهای به نام رم-برلین امضاء کردند. بعدها ژاپن نیز به این پیمان پیوست.
پیش زمینه جنگ در آلمانویرایش
پس از جنگ جهانی اول، متفقین برای جلوگیری از وقوع جنگ بزرگ دیگری معاهده ورسای را پیشنهاد دادند. سختترین قسمت این معاهده دربارهٔ آلمان بود. متفقین این کشور را به خاطر شروع جنگ مقصر شناختند و در این معاهده در قبال صلح، از آن غرامت جنگی و سرزمین مطالبه کردند. جمهوری وایمار، دولتی که پس از فرارویلهلم دوم، امپراتور آلمان در این کشور تشکیل شده بود به ناچار برای انعقاد صلح با متفقین این پیمان را امضا کرد. طبق این پیمان، مردم آلمان به خاطر شروع جنگ مقصر شناخته شدند و باید غرامتی حدود صد میلیارد دلار (در آن زمان) میپرداختند. همچنین در پی این معاهده، تعداد نیروهای ارتش آلمان را به صد هزار نفر کاهش داد، تمامزیردریاییها و ناوهای قدرتمند جنگی (بجز شش فروند) آلمان به متفقین تحویل داده شد و آلمان دیگر حق ساختهواپیما و تانک و دیگر جنگافزار تهاجمی را نداشت. به جز آن، مستعمرات آلمان در آفریقا، چین و حوزهٔ اقیانوس آرام، گرفته شد. ایالات آلزاس و لورن آلمان که زمانی به فرانسه تعلق داشتند به این کشور باز پس داده شدند و اراضی وسیعی از آلمان به لهستان واگذار شد؛ و از همه مهم ترراینلاند-فالتز، اراضی حاصلخیز غرب رود راین برای ۵۰ سال به متفقین سپرده شد. بسیاری از این نواحی، نواحی حاصلخیز، کانه خیز و صنعتی آلمان بود. یک تاریخدان در اینباره میگوید:[نیازمند منبع]
معاهده ورسای حدود سیزده درصد قلمرو پیش از جنگ آلمان، ده درصد جمعیتش، هفتاد و پنج درصد کانههای آهن آن و بیست و پنج درصد باکیفیتترین معادن زغال سنگ آن را گرفت.[۵][۶]
در آلمان چهار میلیون نفر بیکار بودند و از آن جایی که این کشور مستعمره نداشت، نمیتوانست محصولاتش را به فروش برساند[نیازمند منبع]. هیتلر سال ۱۹۲۵ در کتابی به نامنبرد من (Mein Kampff) اعلام کرد که باید در فکر «فضایی برای حفظ موجودیت نژاد ژرمن» بود و باید برای این مهم «به شرق نگریست». او سپس برای به دست آوردن بازارهای جدید برای محصولات آلمانی[نیازمند منبع]مسئلهٔ نابودی «یهودیت – بلشویسم» را مطرح نمود. هیتلر گرایشهای آشکار ضد سوسیالیستی و ضد کمونیستی داشت و توانسته بود حمایت و پشتیبانی شرکتها و کارخانههای بزرگ آلمانی از قبیل زیمنس، بایر، کروپ یا بُش را کسب کرده و این شرکتها صندوقهای حزب نازی را پر از پول و امکانات کردند و از جمله همچنین کارفرمای فولادسازی تیسن مقداری طلا به ارزش ۱۰۰۰ هزار مارک به نازیها داد.هیتلر در سال ۱۹۳۳ به قدرت رسید.
رشد صنعت نظامی شوروی و آلمانویرایش
تیم آلمانی اعزام شده به شوروی برای ساخت کارخانه بمب شیمیایی
آلمان و شوروی با امضای توافقنامهای مشهور به پیمان مولوتوف-ریبنتروپ (نام دیگر: پیمان عدم تعرض بین آلمان و شوروی) در ۲۳ اوت ۱۹۳۹۹ فاز جدیدی از همکاریهای خود را آغاز کردند. هر دو کشور در راستای تقویت نیروی نظامی خود گام برمیداشتند و شوروی به شدت به صنایع نظامی آلمان نیاز داشت. ارسال تکنولوژی ساخت بمبهای شیمیایی، ساخت بمب افکن، ساخت تانکهای پیشرفته همگی تکنولوژیهای ارسالی آلمان نازی بر اساس پیمان مولوتوف-ریبنتروپ بود. در این مرحله روابط دو کشور بسیار بهتر از قبل پیگیری میشد، آلمان مراکز ساخت تانکو سلاح در خاک شوروی ایجاد کرد و نیروهای شوروی برای آموزش نظامی به آموزشگاههای نظامی آلمان میآمدند. پس از مدتی هیتلر موارد بسیاری از قرارداد ورسای را زیر پاگذاشت و سیاست تقویت نظامی آلمان را آشکار ساخت و دستور ساخت سریع کشتیهای پیشرفته نظامی را صادر کرد و در تاریخ ۱۶ مارس ۱۹۳۵ دستوری مبنی بر تقویت نیروهای سرویس جاسوسی آلمان به نیم میلیون نفر را صادر کرد که با اعتراضات فرانسه و انگلستان همراه بود. هزینه ساخت سلاح در آلمان نازی به شدت رو به رشد بود تا سال ۱۹۳۹ ۲۰۰ درصد از تمام کارگران صنعتی آلمان در صنایع نظامی به کار گرفته میشدند و این در حالی بود که در انگلستان تنها ۱۳ درصد از کارگران در این صنایع به کار گرفته میشدند همچنین هزینههای ساخت تسلیحات آلمان از مقدار ۲ درصد از تولید ناخالص ملی به بیش از ۲۳ درصد افزایش یافت.
استالین نیز صنایع خود را در جهت ساخت تسلیحات به حرکت درآورد وی پیش بینی کرده بود که احتمالاً جنگی عظیم بین انگلستان و آمریکا آغاز خواهد شد[نیازمند منبع] و احتمالاً دامنه این جنگ به کشورش نیز خواهد رسید بنابراین آلمان نازی بهترین گزینه برای وارد کردن تکنولوژی بود. هیتلر در کتاب نبرد من اشاره داشت که آلمان برای تأمین فضای حیاتی برای نژاد برتر، باید کشورهای شرق اروپا و شوروی را تحت سلطه خود درآورد و استالین نیز کاملاً از نگرش منفی هیتلر به شوروی آگاه بود، اما امیدوار بود که پیمان همکاری بین آلمان و شوروی فرصتی برای تقویت قوای نظامیش بیابد.[۷] اگر چه در دهه ۱۹۳۰ تورم بسیار سنگینی اقتصاد شوروی را فرا گرفته بود اما استالین بیشترین بودجه را به ساخت تسلیحات اختصاص داده بود.استالین در مقایسه تسلیحات خود با تسلیحات آلمانی و ایتالیایی در جریان جنگ داخلی اسپانیا به این نتیجه رسید که نیروی هوایی و نیروی دریایی شوروی نسبت به همتایان خود بسیار ضعیف است بنابراین تا سال ۱۹۳۷ ۱۷ درصد از تولید ناخالص ملی را به ساخت و تجهیز صنایع نظامی اختصاص داد. همچنین پرسنل نظامی خود را از ۵۶۲٫۰۰۰ نفر در سال ۱۹۳۱ به ۱٫۵ میلیون نفر در سال ۱۹۳۸ افزایش داد. اما شبکه حمل و نقل شوروی بسار ضعیف بود و جابجایی این حجم از نیرو در این شبکه بسیار مشکل بود. همچنین ارتش شوروی در پی پاکسازیهای سال ۱۹۳۷ تا حدودی تضعیف شده بود. اگرچه ارتش شوروی با موفقیت در جنگ با ژاپن در منچوری تا حدودی اعتبار خود را دوباره به دست آورد. گفتنی است آلمان پس از پایان جنگ جهانی اول و نابودی تمام، تا آغاز جنگ جهانی دوم در کمتر از ۲۰سال دوباره به قدرت نظامی، اقتصادی اروپا مبدل گشت.
رهبران جنگ جهانی دومویرایش
اعضای رایشستاگ در حال درود فرستادن به هیتلر در ماه اکتبر سال ۱۹۳۹ و پس از تهاجم آلمان به لهستان
دولتهای محورویرایش
آدولف هیتلرویرایش
نوشتار اصلی: آدولف هیتلر
آدولف هیتلر رهبر حزب ملی سوسیالیست کارگران آلمانبود. او بین سالهای ۱۹۳۳ تا ۱۹۴۵ صدراعظم آلمان، و از۱۹۳۴ به بعد، همزمان در مقام پیشوای رایش بزرگ آلمانحکومت کرد.[۸] هیتلر به عنوان یک کهنهسرباز نشاندارجنگ جهانی اول، در سال ۱۹۲۰ (میلادی) به حزب نازیپیوست و در سال ۱۹۲۱ به ریاست آن رسید. او پس از زندانی شدن به خاطر شرکت در کودتای نافرجام در سال۱۹۲۳، با ترویج ایدههای ناسیونالیستی، ضد کمونیستی ویهودستیزی و ایراد سخنرانیهای پرشور، حامیان بسیاری در سطح کشور آلمان به دست آورد. هیتلر در سال ۱۹۳۳ به مقام صدراعظمی رسید. مجموعهٔ ارتشی-صنعتی آلمان توانست قوای تحلیل رفته این کشور را ترمیم و آن را تبدیل به یکی از قدرتهای برتر اروپا در زمان خود نماید. هیتلر سیاست خارجی خود را با هدف تصرف فضای حیاتی بیشتر دنبال نمود و یکی از دلایل اولیه و عمده وقوع جنگ جهانی دوم تهاجم به لهستان در ۱۹۳۹ توسط او بود که در نتیجه بریتانیا و فرانسه به آلمان اعلام جنگ کردند. هیتلر در سخنرانی در شهر دانتزیگ در سپتامبر ۱۹۳۹ اعلام کرد:
لهستان هرگز در شکلی [نو] از معاهده ورسای ظهور نخواهد کرد، این نه تنها خواسته آلمان است بلکه توسط شوروی نیز تضمین شدهاست.[۹]
بنیتو موسولینیویرایش
بنیتو موسولینی
نوشتار اصلی: بنیتو موسولینی
بنیتو موسولینی روزنامهنگار، سیاستمدار و رهبر ایتالیایفاشیست طی دوران جنگ جهانی دوم بود. در سالهای میان دو جنگ جهانی موسولینی که فرزند یک آهنگر بود و در حین جنگ جهانی اول وی به درجهٔ استواری نایل آمده بود، از نارضایتی مردم ایتالیا استفاده کرد و حزب فاشیسم را تشکیل داد او با تشکیل این حزب ادعا میکرد که میخواهد عظمت روم باستان را برای ایتالیا احیا کند. او اعلام وفاداری خویش نسبت به شاه ایتالیا و کلیسا و ادعای خود را مبنی بر اینکه سلحشوری در راه حفظ قانون، قدرت حکومت و نظم بود را مسجل تر گردانید. چندسالی پیش از این وی یک نفر جمهوری طلب سر سخت و دشمن طبقهٔ روحانیون بود.
هیروهیتوویرایش
نوشتار اصلی: هیروهیتو
میشینوما هیروهیتو یا امپراتور شووا یکصد و بیست و چهارمین امپراتور ژاپن بود که پس از مرگ پدرش به مقام امپراتوری نایل گردید، وی بین سالهای ۱۹۲۶ تا ۱۹۸۹ امپراتور این کشور بود و تا قبل از پایان جنگ جهانی دوم وی را پسر آسمان میخواندند. طبق قوانین ژاپن در آن موقع امپراتور را پسر آسمان مینامیدند. در زمان حکومت وی ارتش ژاپن منچوری را اشغال کرد. او بهمراه دولت نظامیش با هیتلر و موسولینی پیمان اتحاد بست و با آغاز جنگ جهانی دوم دستور حمله به مستعمرات انگلستان وفرانسه در جنوب شرقی آسیا را صادر کرد هم چنین در سال ۱۹۴۱ فرمان بمب باران بندر پرل هاربر آمریکا را داد.
متفقینویرایش
وینستون چرچیلویرایش
نوشتار اصلی: وینستون چرچیل
سر وینستون لئونارد اسپنسر چرچیل سیاستمدار و نویسندهٔ بریتانیایی است که بین سالهای ۱۹۴۰ تا ۱۹۴۵ یعنی در طول جنگ جهانی دوم و بار دیگر بین سالهای ۱۹۵۱ تا ۱۹۵۵ نخست وزیر بریتانیا بود. او افسر نیروی دریایی ارتش بریتانیا نیز بود.[۱۰][۱۱] مجلهٔ تایم در سال۱۹۴۹، وینستون چرچیل را به عنوان «مرد نیمهٔ اول قرن بیستم» انتخاب کرد[۱۲] چرچیل سال ۱۹۴۰ نیز به عنوان مرد سال تایم انتخاب شده بود.[۱۳] در ماه می ۱۹۴۰ نویل چمبرلن از سمت نخست وزیری کناره گرفت و وینستون چرچیل در سن ۶۵۵ سالگی در جای او به عنوان نخست وزیر و وزیر دفاع قرار گرفت. در زمان جنگ جهانی دوم همزمان با پادشاهی جرج ششم، رهبری بریتانیادر دست وینستون چرچیل بود. چرچیل در طول جنگ به برقراری روابط قوی با رئیس جمهور آمریکا، فرانکلین روزولت پرداخت. چرچیل قدرت را در انتخابات بعد از جنگ در سال ۱۹۴۵ از دست داد با این حال رهبر اپوزیسیون باقیماند. چرچیل اروپا وآمریکا را به اتحاد در مقابل کمونیسم تشویق میکرد. اصطلاح «پرده آهنین» نیز اولین بار توسط او به کار برده شد.
ژوزف استالینویرایش
نوشتار اصلی: ژوزف استالین
ژوزف استالین
ژوزف استالین رهبر و سیاستمدار کمونیست شوروی بود که از اواسط دهه ۲۰ تا مرگش در ۱۹۵۳ رهبر عملی حزب کمونیست اتحاد شوروی و در نتیجه رهبر دو فاکتوی کل این کشور بود. او با نام ژوزف ویسارینویچ جوگاشویلی در شهر گوری در گرجستان که آن زمان بخشی از امپراتوری روسیه بود به دنیا آمد و در ۱۹۲۲ به مقام دبیر کل حزب کمونیست اتحاد شوروی رسید. پس از مرگ ولادیمیر لنین، استالین موفق شد در مبارزه قدرت در دهه ۲۰ بر لئون تروتسکی پیروز شود و رهبری حزب را در دست گیرد. در دهه ۱۹۳۰ استالین تصفیه کبیر را آغاز کرد که به کمپینی از سرکوب سیاسی، دستگیری و قتل مخالفان معروف است که در ۱۹۳۷ به اوج رسید. حکومت استالین آثار ماندگار بسیاری داشت که تا پایان دولت شوروی در آن باقیماندند از جمله افزایش اراضی شوروی در اندازه زمان حکومتها تزارها با الحاق و اشغال کشورهای بالتیک و قسمتهایی از فنلاند و رومانی در غرب و قسمتهایی از ژاپن و چین در شرق؛ تبدیل شدن به قدرت نظامی با بمب هستهای؛ تبدیل شدن به ابرقدرت صنعتی و تولید. گرچه مائوئیستها، خوجه ئیستها، آنتی رویزیونیستها و بسیاری دیگر او را آخرین رهبر سوسیالیست واقعی در تاریخ اتحاد شوروی میدانند و عروج خروشچف و استالین زدایی پس از استالین را «رویزیونیسم» میخوانند. استالین مدعی بود که سیاستهایش بر مارکسیسم-لنینیسم بنا شدهاند اما اکنون نظام اقتصادی و سیاسی او را بیشتر استالینیسممیخوانند. استالین در ۱۹۲۸ سیاست نپ که در دهه ۲۰ جریان داشت را با «برنامههای پنج ساله» و «کشاورزی کلکتیو» تعویض کرد. با این سیاستها و تحت رهبری استالین، اتحاد شوروی تا پایان دهه ۳۰ از کشوری با جمعیت غالب دهقانی به یکی از قدرتهای صنعتی جهان بدل شد. مصادره گندم و غذاهای دیگر توسط مقامات شوروی به دستور استالین از عوامل قحطی بین سالهای ۱۹۳۲ تا ۱۹۳۴ بود. بسیاری از دهقانانی که با مصادره و کلکتیویزاسیون مخالفت میکردند با برچسب «کولاک» سرکوب و دستگیر میشدند. قحطی مصنوعی که توسط استالین در اوکراین ایجاد شد و به هولودومور مشهور است، باعث مرگ تا ۱۰ میلیون اوکراینی شد.[۱۴] استالین رهبر اتحاد شوروی در زمان جنگ جهانی دوم بود و تحت رهبری او این کشور نقشی حیاتی در شکست آلمان نازی در آن جنگ داشت. پس از جنگ، استالین اتحاد شوروی را به عنوان یکی از دو ابرقدرت جهانی مطرح کرد و تقریباً چهار دهه پس از مرگ او در ۱۹۵۳۳ این موقعیت همچنان برجا بود. حکومت استالین را بسیاری به «کیش شخصیت پرستی» و شیوههای مخفی حذف مخالفین محکوم میکنند. نیکیتا خروشچف، جانشین استالین، حکومت و کیش شخصیت استالین را در کنگره معروف حزب کمونیست شوروی در ۱۹۵۶ محکوم کرد و پروسه استالین زدایی را آغاز کرد که بعدها به جدایی چین و شوروی انجامید. بسیاری استالین را مسئول مرگ مخالفان حکومت او میدانند و قتل لئون تروتسکی دوست انقلابی لنین و از رهبران انقلاب روسیه و جنبش ضد استالینی نیز توسط یکی از عاملان حکومت او انجام شد.[۱۵]
فرانکلین روزولتویرایش
نوشتار اصلی: فرانکلین دلانو روزولت
فرانکلین دلانو روزولت سی و دومین رئیسجمهور آمریکابود. تأیید کمکهای آمریکا به انگلیس و شوروی در سال۱۹۴۱ زمینه مخالفتهای داخلی با سیاستهای وی را فراهم آورد اما حمله ژاپنیها به پرل هاربر به این مخالفتها پایان داد. سلسله جلسات وی با وینستون چرچیل و جوزف استالین مبانی جهان پس از جنگ جهانی دوم را بنیان نهاد. وی در سال ۱۹۴۴ برای چهارمین بار رئیس جمهور آمریکا شد. به علت اینکه تا آن زمان قانون محدودیت انتخاب ریاست جمهوری ایالات متحده به دو بار هنوز تصویب نشده بود به وی این فرصت را داد که ۴ بار به ریاست جمهوری انتخاب شود امری که در تاریخ آمریکا یک استثناست. وی در سال ۱۹۴۵ در دومین سال خدمت از چهارمین دوره ریاست جمهوریش تنها سه هفته به پایان جنگ جهانی دوم در اروپا درگذشت.
شارل دوگلویرایش
نوشتار اصلی: شارل دوگل
شعلهور شدن جنگ در اروپا منجر به تغییرات سیاسی متعددی در فرانسه شد و نهایتاً مارشال پتن به ریاست جمهوری فرانسه رسید. پس از اشغال فرانسه و امضای قرارداد صلح با آلمان نازی، دولتی وابسته به آلمان در جنوب فرانسه به نام دولت ویشی با ریاست جمهوری پتن ایجاد شد.
ژنرال دوگل افسر ارتش فرانسه بود و در جنگ اول جهانیشرکت داشت و در نبرد وردون زخمی شد. در جریان جنگ جهانی دوم فرمانده نیروهای فرانسه آزاد در تبعید شد. او پس از جنگ به مقام ریاست جمهوری فرانسه رسید.
چیانگ کایشکویرایش
نوشتار اصلی: چیانگ کایشک
چیانگ کای شک رهبر سیاسی و نظامی ملیگرای چینی بود که پس از فوت سون یات سن در ۱۹۲۵۵ مدعی رهبریکومینتانگ شد و این رهبری را در اختیار گرفت. چیانگ درجنگ دوم چین و ژاپن نیروهای چینی را رهبری کرد در این جنگ موقعیت بینالمللی او بهبود یافت اما موقعیت داخلیاش بدتر شد. در طول جنگ داخلی چین از ۱۹۲۶۶ تا ۱۹۴۹ چیانگ سعی در شکست دادن حزب کمونیست چین به رهبری مائو تسه تونگ داشت اما موفق به این کار نشد و نهایتاً خود به سختی شکست خورد و رهبری سیاسی چین به دست حزب کمونیست چین افتاد. چیانگ کایشک پس از این شکست به جزیره فورموسا پناه برد و دولتی ملی را موسوم به تایوان در این جزیره بنیان نهاد.
حوادث پیش از جنگویرایش
خرابیهای برجای مانده در جریان جنگ داخلی اسپانیا
تهاجم اتیوپیویرایش
نوشتار اصلی: حمله ایتالیا به اتیوپی
تهاجم ایتالیا به رهبری موسولینی به حبشه اتیوپی صرفاً یک تهاجم استعماری بود که در اکتبر ۱۹۳۵۵ آغاز شد و در ماه می۱۹۳۶ پایان یافت. نتیجه جنگ شکست نیروهای اتیوپی و اشغال نظامی آن کشور توسط ارتش ایتالیا بود. از آن پس اتیوپی نیز جزئی از مستعمرههای ایتالیا به شمار میرفت. از نتایج این تهاجم میتوان به ضعف جامعه ملل به عنوان یک سازمان حفظ صلح جهان اشاره کرد. هر دو کشور عضو جامعه ملل بودند.
جنگ داخلی اسپانیاویرایش
نوشتار اصلی: جنگ داخلی اسپانیا
فرانسیسکو فرانکو رهبر ملیگرایان اسپانیا در سال ۱۹۳۶ بر ضد حکومت چپگرای وقت شورش کرد. آلمان نازی وایتالیا حمایت بی قید و شرط خود از فرانکو را اعلام کردند از سوی دیگر شوروی نیز به حمایت از حکومت اسپانیا پرداخت. این حمایتها منجر به تنشهایی میانشوروی و آلمان نازی شد.
حمله ژاپن به چینویرایش
نوشتار اصلی: جنگ دوم چین و ژاپن
در ژوئیه ۱۹۳۷ ژاپن حمله تازهای به شرق چین ترتیب داد. از طرف دیگر شوروی قرارداد جدید با چین منعقد کرد و موفق شد جایگزین آلمان در تأمین نیازهای چین شود. ژاپنیها موفق به تسخیر شانگهای شدند اما ارتش چین بالاخره توانست ژاپنیها را در مرز رود زرد متوقف کند.
حمله ژاپن به شوروی و مغولستانویرایش
نوشتار اصلی: جنگهای مرزی شوروی و ژاپن
در ۲۹ ژوئیه ۱۹۳۸ میلادی، ارتش ژاپن به نیروهای ارتشاتحاد جماهیر شوروی که در اطراف دریاچه غازان درمغولستان مستقر بودند، حمله کردند. حمله ژاپن با شکست مواجه شد. اما ارتش ژاپن یکبار دیگر از جبهه مغولستان به شوروی حمله کرد. این حمله با موفقیت نسبی برای ژاپنیها همراه بود، زیرا ژاپنیها توانستند بخش عمدهای از خاک مغولستان را اشغال کنند. به تدریج حاکمان ژاپن از ادامه درگیری با شوروی چشمپوشی کردند زیرا دریافتند که جنگ با شوروی سبب تحریک شوروی به حمایت از چیندر جریان جنگ دوم چین و ژاپن خواهد شد؛ بنابراین ژاپنیها تصمیم گرفتند از مناطق اشغال شده عقبنشینی کرده و قوای خود را در نبرد با چین متمرکز کنند.
پیمان مولوتوف، ریبنتروپویرایش
تیرباران پارتیزانهای روسی توسط رزمندگان آلمان نازی در جنگ جهانی دوم (سپتامبر ۱۹۴۱)
این عکس در آرشیو فدرال آلمان نگهداری میشود.
استالین و ریبنتروپ، وزیرخارجه آلمان نازی،کرملین
نوشتارهای اصلی: پیمان مولوتوف-ریبنتروپ و روابط اقتصادی آلمان نازی و شوروی
در مارس ۱۹۳۸ اتریش توسط یک همهپرسی با رای اکثریت مردم به آلمان نازی ملحق شد. این الحاق باعث تشنج در فضای سیاسی اروپا شد اما هیتلر مدعی شد باید مناطقسودت و منطقه آلمانیتبار چکسلواکی به آلمان پس داده شود، در غیر اینصورت آلمان به این کشور حمله خواهد کرد؛ بنابراین انگلستان و فرانسه در توافقنامه مونیخ پذیرفتند که این دو منطقه به خاک آلمان نازی ضمیمه گردد تا صلح در اروپا حفظ شود.
در تاریخ ۱۹ اوت ۱۹۳۹ توافقنامهای مابین شوروی و آلمان نازی منعقد شده که به وسیله آن آلمان در ازای مواد خام، تجهیزات و تکنولوژیهای نظامی در اختیار شوروی قرار میداد. ارزش این قرارداد تقریباً ۲۰۰ میلیون دلار ارزیابی شد. شوروی متعهد شد تا ۱۸۰ میلیون مارک مواد خام بهآلمان تحویل دهد و آلمان نیز تعهد داد تا به ارزش ۱۲۰ میلیون مارک به شوروی تجهزات و کارخانه ارسال کند. مقامات وزارت امور خارجه آلمان پیش بینی میکردند این قرارداد تا سقف ۱ میلیارد مارک نیز رشد کند. این قراردادها گامهای بسیار مؤثری در شکل دهی مجدد روابط سیاسی دو کشور نیز به شمار میرفت. وزیر امور خارجه شورویویاچسلاو مولوتوف در ابراز نظری در خصوص این قرار داد این چنین گفت:
این یکی از بهترین پیمان نامههای ما [شوروی] در چند سال گذشتهاست حتی بسیار بهتر از پیمان نامههای قبلی، ما هرگز موفق به رسیدن به چنین توافقنامه مطلوبی با انگلستان، فرانسه یا هیچ کشور دیگری نشده بودیم.
در اوایل صبح ۲۴ اوت ۱۹۳۹ توافق نامه سیاسی، نظامی همراه با توافقنامه تجاری معروف به پیمان مولوتف -ریبنتروپ (وزیران خارجه آلمان نازی و شوروی) به امضای دو طرف رسید. به موجب این قرار داد دو کشور تعهد دادند که علیه یکدیگر اقدام نظامی انجام ندهند و همچنین تعهدات اقتصادی خود را نیز در قبال طرف مقابل به نحو بسیار خوب انجام دهند در واقع این روی آشکار پیمان بود و روی پنهان این قراداد دو کشور حوزه نفوذ خود را در شرق اروپا مشخص کردند. لازم است ذکر شود که با زیاده طلبی هیتلر پس از انعقاد قرارداد مونیخ و تصرف کامل چکسلواکی، سیاست بریتانیا نسبت به آلمان خصمانه شده بود و تهیه مواد اولیه برای صنایع و خصوصاً صنایع نظامی آلمان از بریتانیا یا آمریکا با دشواری روبرو بود و آلمان به دنبال کشوری بود که نیازهای مواد اولیه آلمان را تهیه کند. از سوی دیگر، در پی قدرت گیری آلمان، شوروی در سال ۱۹۳۹ وارد گفتگوهای سه جانبه با بریتانیا و فرانسه شده بود. این گفتگوها از سویی به دلیل اصرار شوروی بر مفادی از قرارداد و همچنین عدم علاقه بریتانیا به مذاکره با شوروی با شکست مواجه شده بود.[۱۶]
تاریخچه تدارک جنگ جهانی دومویرایش
Montreal Daily Star: "Germany Quit", ۱۹۴۵
در قطعنامهای که روز ۱۹ دسامبر ۱۹۲۷ در پانزدهمین کنگرهٔحزب کمونیست شوروی تصویب شد، آمدهاست: «باید احتمال حملهٔ نظامی به شوروی را در نظر گرفت». استالیندر سال ۱۹۳۷ تصمیم گرفت تا صفوف حزب را تصفیه کنند. این تنها یک مصوبهٔ بیسرانجام برای کتابهای تاریخ نبود و دولت شوروی برای آن یک برنامهریزی دقیق کرد به طوری که ۱۵۲۳ کارخانه که سال ۱۹۴۱ با تهدید آلمان هیتلری روبهرو بودند به شرق کوهستان اورال منتقل گشتند.
گوبلز در سال ۱۹۴۳ گفت: «بلشویسم قادر شدهاست تا تمام نیرویش را علیه دشمن خود به کار گیرد».
در ژوئن ۱۹۴۱ بود که حزب کمونیست شوروی ۹۵ هزار تن را بسیج کرد، در ۱۹۴۳ این حزب ۲ میلیون و ۷۰۰۰ هزار تن عضو داشت و تقریباً همین تعداد در سازمان جوانان بودند که در جبههها فعالیت داشتند. حزب کمونیست در مناطق اشغالی هم نیروهای پارتیزان را سازماندهی کرد. تعداد پارتیزانها یک میلیون نفر بود که در ۱۰۰۰ واحد مخفی متشکل شده بودند.
یک آمریکایی به نام اورل هاریمان در کتابی که سال ۱۹۷۵به نام فرستاده ویژه منتشر نمود، نوشت: «استالین ازروزولت اطلاعات بیشتری داشت، از چرچیل واقعگراتر بود و از جنبههای مختلفی بهترین فرمانده جنگی بود».
تبلیغات طرفین با پوسترویرایش
تقریباً همهٔ کشورهای درگیر جنگ برای افزایش و تقویت روحیه مردم و گاهی برای تشویق آنان برای جنگیدن از پوسترها و اعلامیههای جنگی استفاده میکردند.
برخی از پوسترهای متفقین
برخی از پوسترهای متحدین
جنگ در اروپاویرایش
مرز بین آلمان نازی و شوروی طبق پیمان مولوتوف-ریبنتروپ
نوشتار اصلی: مناطق مورد اختلاف میان آلمان نازی و لهستان
اگر چه دلایل مختلفی در آغاز جنگ جهانی دوم نقش داشتند اما به طور کلی حمله آلمان نازی به لهستان تاریخ آغاز جنگ جهانی دوم است. مناطق مورد اختلاف میان آلمان نازی و لهستان بخشی از خاک غرب لهستان بود که پس از جنگ جهانی اول و تشکیل کشور لهستان توسط بریتانیا و فرانسه از خاک امپراتوری آلمان قیصری جدا و ضمیمه خاک لهستان شده بود. در آغاز جنگ جهانی دوم حدود یک چهارم از خاک لهستان توسط نازیها به خاک آلمان ضمیمه شد و مابقی نیمه غربی اشغال شده توسط یک دولت نظامی اداره میشد. نحوه تقسیم لهستان پس از تهاجم مدتی پیش از حمله در چهارچوب پیمان مولوتوف-ریبنتروپ میان آلمان نازی و شوروی مشخص گشته بود و شوروی نیز نیمه شرق لهستان را طبق برنامه اشغال و آن را ضمیمه خاک خود کرد.
آغاز جنگویرایش
آلمان نازی در ساعت "۴:۴۵ بامداد ۱ سپتامبر، ۱۹۳۹ در پی تحریکات لهستان (با بدرفتاریهای متعدد و آزار مکرر آلمانیهای ساکن مناطق جدا شدهٔ بعد از جنگ جهانی اول در لهستان[نیازمند منبع])، به لهستان حمله کرد. از آنجا که فرانسه و بریتانیا، قراردادهای تضمین امنیتی با لهستان داشتند، طبق تعهدات خود در تاریخ ۳ سپتامبر ۱۹۳۹ در اقدامی از قبل هماهنگ شده به آلمان نازی اعلان جنگ دادند و در اولین اقدام نیروی دریایی پادشاهی بریتانیا ونیروی دریایی فرانسه به محاصره دریایی آلمان اقدام کردند. در ۱۷ سپتامبر ۱۹۳۹ و پس از آنکه شوروی موفق به امضای تفاهمنامه آتشبس با ژاپن در خلال حمله ژاپن به شوروی و مغولستان شد به لهستان حمله کرد و نیمه شرقی آن را که پیش از آن در چهارچوب پیمان مولوتوف-ریبنتروپ با آلمان نازی بر سر آن به توافق رسیده بود را اشغال کرد. لیتوانی و اسلواکی که در این حمله با آلمان نازی و شوروی همکاری داشتند نیز بخش کوچکی از خاک لهستان را بدست آوردند. در پی حمله شوروی به لهستان و همکاری آن کشور با آلمان نازی، انگلستان و فرانسه هیچ واکنشی به این سیاست شوروی نشان ندادند.
پس از حمله به لهستان، شوروی به کشورهای شمال اروپا حمله کرد و در این رشته جنگها در نوامبر ۱۹۳۹ با فنلاند وارد نبرد شد. انگلستان و فرانسه در پاسخ به این سیاست شوروی این کشور را از جامعه ملل اخراج کردند. در غرب اروپا، انگلستان و فرانسه عملاً نتوانستند هیچ عملیات مطلوبی را بر ضد نیروهای آلمان نازی انجام دهند، ولی به محاصره دریایی آلمان نازی ادامه دادند. فرانسویهای تا عمق کمی در مرزهای غربی آلمان پیشروی کردند، اما از آنجا که استراتژی نظامی فرانسه دفاعی و بر اساس دیوار دفاعی ماژینو بود، پیشروی را متوقف کردند. این اقدام فرانسه به جنگ تصنعی مشهور شدهاست. چنین حرکتی باعث شد که آلمانیها بتوانند با آسودگی خاطر قسمت عمده نیروی نظامی را بر روی لهستان متمرکز کنند. از طرف دیگر پیمان اقتصادی آلمان نازی و شوروی باعث شد آلمان بتواند از طریق شوروی نیازهای اولیه خود را بدست آورد.
متفقین از سوئد سنگ آهن خود را تأمین میکردند و آهن در جنگ نقش پررنگی داشت بنابراین آلمان نازی در آوریل ۱۹۴۰ به دانمارک و نروژ حمله کرد. با اشغال این دو کشور آلمان نازی هم از انتقال سنگ آهن از سوئد به انگلستان جلوگیری کرد و هم نفوذ خود در شمال اروپا را گسترش داد. در طرف دیگر انگلستان ایسلند را اشغال کرد تا بتواند از آن به عنوان یک پایگاه دریایی برای مقابله با دور زدن ناوگان دریاییاش استفاده کند.
در ۱۰ می۱۹۴۰ وینستون چرچیل به جای نویل چمبرلین نخست وزیر بریتانیا شد. از دلایل مهم این تغییر میتوان به نارضایتی عمومی نسبت به چمبرلین به دلیل سیاستهای جنگی وی و شکست سیاست مماشات او با هیتلر اشاره کرد.
موفقیت نیروهای متحدویرایش
تغییرات جنگ جهانی دوم در اروپا.
آبی: متحدین
قرمز: متفقین
سبز: شوروی قبل از ورود به جنگ
چتربازان آلمانی در حال حمله به یونان، ۱۹۴۱
آلمان نازی در ادامه موفق شد هلند، بلژیک و لوکزامبورگ وفرانسه، را تصرف کند. شکستهای پیدرپی برای متفقینباعث شد نویل چمبرلین نخست وزیر بریتانیا استعفا دهد. نیرویها متفق گمان میکردند آلمانها همانند جنگ جهانی اول به صورت مستقیم به خط دفاعی ماژینو در شرق فرانسه حمله میکنند اما آدولف هیتلر دستور حمله به هلند و بلژیک را صادر کرد و با این کار عملاً خط دفاعی ماژینو را دور زد و از طریق جنگل آردن توانست پشت سر نیروهای متفق حمله نماید. ورماخت با کمک اس اس توانست در کمتر از چند هفته اهداف مورد نظر آدولف هیتلر را بدست آورد. در پی این حمله رعدآسای آلمانها، نیروهای باقیمانده ارتش انگلستان که برای کمک به نیروهای ارتش فرانسه وارد خاک آن کشور شده بودند مجبور شدند از طریق منطقه دانکرک در ساحل دریای مانش در شمال فرانسه محاصره و عقبنشینی کنند.
مهمترین عاملی که سبب شد مدافعان فرانسه موفق به عقبنشینی شوند دستور توقف ۴۸ ساعته حمله از طرف هیتلر بود. گفته شده به دلیل صلح طلبی هیتلر و برقراری تفاهم با تمدن انگلوساکسون پس چنین دستوری داد. این توقف زمان کافی برای عقبنشینی به نیروهای متفق داد. در پی حمله آلمان نازی بر فرانسه، ایتالیا نیز در ۱۰۰ ژوئن ۱۹۴۰۰ به فرانسه و بریتانیا اعلان جنگ کرد. دوازده روز بعد فرانسه تسلیم بدون قید و شرط را پذیرفت. بدین ترتیب شمال این کشور به صورت مستقیم تحت نظر دولت برلین اداره میشد و نیمه جنوبی آن توسط یک حکومت دستنشانده به نام دولت ویشی فرانسه اداره شد. در حالی که آلمان نازی و ایتالیا درگیر نبرد فرانسه بودند؛ شورویتوانست با انتخابات نمایشی برخی کشورهای منطقه بالتیک را ضمیمه خاک خود کند. اگر چه آلمان نازی و شوروی روابط نسبتاً خوبی با هم داشتند اما نفوذ شوروی در حوزه بالتیک و حمله به کشورهای شمال اروپا بدون هماهنگی با طرف دوم ناقض پیمان مولوتوف-ریبنتروپ بود و این آغاز سردی در روابط آلمان و شوروی بود. در تابستان ۱۹۴۰۰ در غرب اروپا لوفتوافه، نیروی هوایی آلمان نازی درگیر جنگ هوایی با نیروی هوایی سلطنتی بریتانیا بود و آلمان سعی داشت تا یک عملیات آبی-خاکی (عملیات شیر دریایی) ترتیب داده و انگلستان را شکست دهد، اما تحرکات شوروی در شرق باعث نگرانی هیتلر شده بود.
بمباران لندن و دیگر شهرهای بریتانیاییویرایش
نوشتاراصلی:نبرد بیریتانیا
شب هفتم سپتامبر نخستین حمله توسط ۴۰۰ بمب افکنآلمانی علیه شرق لندن انجام شد. طی این حمله ۶۰۰٪ شهر لندن ویران شد. ساعت پنج بعدازظهر نخستین حمله با ۳۲۰ بمب افکن انجام شد ساعت هشت شب موج حمله دوم شروع و سپس موج سوم تا ساعت ۵ صبح روز بعد ادامه یافت حدود ۸۴۲ نفر کشته و ۲۳۴۷ نفر مجروح شدند لوفت وافه ۵۷ شب پیاپی لندن را بمباران کرد و دامنه این بمبارانها به سایر شهرهای انگلیسی نیز کشیده شد و خردکنندهترین آنها علیه شهر کاونتری و سپس لیورپول ومنچستر بود شب ۱۴ نوامبر کاونتری بمباران شد روز بعد لندن مورد بمباران لوفت وافه قرار گرفت. یک نوجوان لندنی بعدها به یاد آورد: «بمبها شروع به فروریختن کردند و ترکشها در طول خیابانها به حرکت درآمدند فشار و مکش شدید انفجار آدم را به طرف خود میکشید مکش چنان شدید بود که پیراهن مرا پاره کرد نمیتوانستم نفس بکشم و این بمب افکنها کماکان به کارشان ادامه میدادند چشمهایم درست نمیدیدند اما به خوبی احساس میکردم خیابانها بالا و پایین میروند.»
از ۱۹ تا ۲۲ نوامبر سه حمله متوالی صورت گرفت نزدیک هشتصد نفر دیگر در این حملات کشته و هزار نفر نیز مجروح شدند در آخرین هفته نوامبر و آغاز ماه دسامبر فشار حملات متوجه بنادر شد. بریستول سوت همپتون ولیورپول به سختی بمباران شدند پس از آن شهرهای صنعتی مانند پلیموث و شفیلد و منچستر و گلاسکو بمباران شدند.
در سال ۱۹۴۰ ایتالیا عملیات نظامی در آفریقا را آغاز کرد و توانست در نخستین گام سومالی را که جزئی از مستعمرههای انگلستان بود به تصرف درآورد و پس از آن از طریق لیبی به مصر حمله کرد. در آسیا هم ژاپن توانست محاصره چین را با شدت بیشتری اجرا کند و چند پایگاه نظامی فرانسه و انگلستان را در جنوب شرق آسیاهندوچین را تصرف کند. در طول جنگهای اروپا و شرق آسیا ایالات متحده آمریکا همچنان بیطرفی خود را در ظاهر حفظ کرد اما قانون بیطرفی که در آن کشور تصویب شده بود توسط فرانکلین دلانو روزولت رئیس جمهور آمریکا نقض شد وی در چند مورد کمکهای مالی و تدارکات از دریا به انگلستان انجام داد و پس از شکست فرانسه دستور تقویت نیروی دریایی ایالات متحده آمریکا را صادر کرد، از طرف دیگر یک سری تحریمها را علیه ژاپن به تصویب رساند، این در حالی بود که اکثر مردم آمریکا تا پایان سال ۱۹۴۱ و حادثه حمله به پرل هاربر مخالف هر گونه دخالت نظامی کشورشان در جنگ بودند.
در پایان سپتامبر ۱۹۴۰ پیمان سه جانبهای میان آلمان، ایتالیا و ژاپن منعقد شد. هر سه کشور اعلام کردند که هر کشوری به جز اتحاد جماهیر شوروی در حوزه نفوذ آنها وارد شود با پاسخ هر سه کشور روبرو خواهد شد. پس از انعقاد این پیمان رومانی که در جریان رشته حملههای شوروی به شرق و شمال اروپا بخشی از خاک خود را از دست داده بود از شوروی خواست که خاک اشغال شده رومانی را ترک کنند که با پاسخ منفی شوروی روبرو شد. ایالات متحده همچنان به طور نسبی از متفقین حمایت میکرد به نحوی که به محافظت از ناوگان دریایی انگلستان میپرداخت و در یک مورد در اقیانوس اطلس شمالی با واکنش ناوگان نیروی دریایی آلمان روبرو شد.
در نوامبر ۱۹۴۰ و در پی واکنش شوروی به خواسته رومانی، سه کشور مجارستان، اسلواکی و رومانی به متحدین پیوستند. این کشورها نقش پررنگی در حمله به شوروی داشتند. در خاورمیانه، عراق به حمایت از متحدین پرداخت که باعث شد آن کشور توسط نیروهای انگلیسی اشغال شود. آلمان و متحدینش سعی کردند از طریق هوایی و از مسیر سوریه به عراق کمک رسانی کنند که این امر با شکست مواجه شد. در این دوره نبردناو بیسمارکتوسط نیروی دریایی سلطنتی بریتانیا غرق شد و این ضربه سنگینی به نفوذ آلمان نازی در آبهای شمال اروپا به شمار میرفت. در آسیا نیز عملاً جنگ میان چین و ژاپن در سال ۱۹۴۰ به بنبست رسیده بود. ایتالیا در اکتبر ۱۹۴۰ بهآلبانی و یونان حمله کرد که این حمله با مقاومت بریتانیا با شکست روبرو شد. در دسامبر ۱۹۴۰۰ نیروی زمینی ارتش انگلستان ضد حملهای علیه مواضع نیروهای ایتالیایی در شمال آفریقا ترتیب دادند. همچنین چرچیل دستور تقویت نیروی دفاعی در یونان را داد، از طرف دیگر هیتلر دستور کمک به نیروهای ایتالیایی را صادر کرد و در اولین گام چتربازان نیروی هوایی آلمان در بهار مه ۱۹۴۱ در یونان عملیات خود را با آغاز کردند که آلمان توانست یونان و جزیره کرت را با موفقیت اشغال کند. همزمان نیروی کمکی به فرماندهی ژنرال رومل به لیبی و شمال آفریقا فرستاده شد و متحدین توانستند مناطق از دست رفته در شمال آفریقا را بار دیگر بدست آورند.
بهار ۱۹۴۱ در بالکان یوگسلاوی اما با سیاست بریتانیا در صربستان بلگراد شورش علیه آلمان انجام شد، آلمانها با اعزام نیرو و در اتحاد با کرواسی و بوسنی، صربها را بعد از جنگی یکماهه بسختی شکست داده و بلگراد را تصرف کردند؛ این عمل باعث غضب شوروی که روسها متحد سنتی صربها شد.
سیاست لبنسراومویرایش
نوشتار اصلی: سیاست لبنسراوم
متفقین بر این عقیده بودند که همانگونه که هیتلر در کتاب نبرد من، اعتقاد خود را مبنی بر اینکه مردم آلمان نیاز به لبنسراوم (زمین و مواد اولیه) دارند و اینکه باید آن را از شرق تأمین کنند، اکنون وی در حال اجرای این سیاست است. از طرف دیگر موافقان هیتلر، بر این نکته تأکید داشتند که منظور آدولف هیتلر از فضای حیاتی در شرق اروپا، لهستان بوده و در مورد شوروی بهرهبرداری صلحجویانه و از طریق روابط دوجانبه مانند روابط اقتصادی آلمان نازی و شوروی بودهاست؛ و حمله آلمان نازی به شوروی را پیشدستانه و به دلیل آنچه نقض پیمان مولوتوف-ریبنتروپ از طرف شوروی گفته میشود، صورت گرفتهاست.
جنگ جهانی میشودویرایش
روند جنگ در اروپا به نحوی پیش رفت که آلمان نازی و متحدانش تصمیم به حمله پیشدستانه به شوروی گرفتند. نام عملیات حمله به شوروی نبرد بارباروسا نهاده شد. این عملیات با مشارکت عمده آلمان نازی، ایتالیا، رومانی، فنلاند و سایر متحدین علیه شوروی انجام پذیرفت. شوروی روابط خوبی با متحدین داشت این کشور از یک سو پس از حمله ژاپن به شوروی و مغولستان توانسته بود به یک توافق خوب با ژاپن برسد، از سوی دیگر در چهارچوب پیمان مولوتوف-ریبنتروپ روابط مطلوبی با آلمان نازی داشت، اما بهانه متحدین برای نبرد با شوروی، قصد شوروی برای حمله به آلمان و عدم رعایت پیمان مولوتوف-ریبنتروپ از سوی شوروی و تجاوز به کشورهای شمال و شرق اروپا از جمله فنلاند و رومانی بدون اطلاع قبلی به طرف آلمانی بود.
نبرد شورویویرایش
سربازان آلمانی در نبرد استالینگراد
نبرد شوروی و آلمان نازی به طور حتم خسارتهای فراوانی از لحاظ تجهیزات و نیروی انسانی به هر دو طرف وارد کرد و گستره جنگ عملاً بسیار فراتر از حد پیشین شد. در ۲۲ ژوئن ۱۹۴۱ آلمان با حمله سریع برق آسا با زرهی و تانک ابتدا با اشغال نیمه شرقی لهستان و از دو محور به خاک کشور شوروی حمله کرد. محور اول جمهوریهای بالتیک تصرف شده و شهر لنینگراد محاصره شد. در محور دوم هم ارتش شوروی شکست خورده با اسیرهای فراوان متلاشی شد و اسمولنسک و بلاروس اشغال شد و آلمانها تا دروازههای مسکو پیش رفتند، با این حال فرماندهی آلمان در اواسط ماه اوت تصمیم به تعلیق حمله نهایی به مسکو گرفت اما برای پرهیز از قیچی شده از پهلو، تصمیم بر آن شد نیروهای زرهی و پیاده آلمان تقسیم شده نیمی به جنوب بسمت اوکراین حرکت کنند. در نبرد کیف چهار لشکر از ارتش شوروی کاملاً از بین رفتند و شهر کیف و مناطق وسیعی از دشتهای پهناور اوکراین به دست نیروهای آلمان نازی تا شبه جزیره کریمه و روستوف تصرف شد.
سیاست کلی شوروی دفاع اولیه در تابستان و کشاندن جنگ به فصل زمستان بود. زمین در برابر زمان. در ماه ژوئیه انگلستان درمانده که به شوروی، دشمن جدید آلمان نازی، انعقاد تفاهمنامه همکاری دوجانبه را پیشنهاد کرده بود، این تفاهمنامه با استقبال سریع شوروی مواجه شد. نتیجه این تفاهمنامه در نخستین گام در آگوست اشغال نظامی ایران برای ارسال تدارکات به شوروی بود. در پاییز هوا سرد بسیار بوران شد. پس از حدود دو ماه نبرد سنگین نیروهای آلمانی به حومه مسکو رسیدند. شوروی که از جانب شرق آسیا ژاپن خیالش آسوده شده بود پس نیروهای لشکرهای سیبریایی خود را به جبهه غربی و دفاع مسکو کشاند. در دسامبر ۱۹۴۱ ارتش آلمان حملهای گسترده برای فتح مسکو ترتیب داد که با دفاع موفق نیروهای شوروی مواجه شد. پس از آن آلمان یک چهارم کل نیروهای خود در غرب اروپا و شمال آفریقا را به جبهه شرق اروپا منتقل کرد.
اشغال ایران در جنگ جهانی دومویرایش
نوشتار اصلی: اشغال ایران در جنگ جهانی دوم
در روز ۳ شهریور ۱۳۲۰ نیروهای شوروی از شمال و شرق و نیروهای بریتانیایی از جنوب و غرب، از زمین و هوا به ایران حمله کردند و شهرهای سر راه را اشغال کردند و به سمت تهران آمدند. ارتش ایران به سرعت متلاشی شد.رضاشاه ناچار به استعفا شد. متفقین با انتقال سلطنت به پسر و ولیعهد او -محمدرضا- موافقت کردند. پس از اشغال، بلافاصله راهآهن سراسری ایران برای انتقال کمکهای نظامی به پشت جبهه شوروی مورد استفاده قرار گرفت.
ایران که در آغاز جنگ بیطرفی خود را اعلام کرده بود نهایتاً در ۱۷ شهریور ۱۳۲۲ به آلمان نازی اعلان جنگ داد. هدف اصلی ایران از اعلان جنگ پیوستن به اعلامیه ملل متحد و شرکت در کنفرانسهای صلح پس از جنگ بود. پس از اتمام جنگ، ارتش بریتانیا ایران را ترک کرد ولی نیروهای نظامی ارتش آمریکا و ارتش شوروی، همچنان در ایران باقیماندند، که به تشکیل دو حکومت خودمختار و کوتاهمدت جمهوری مهاباد در کردستان و حکومت فرقه دموکرات در آذربایجان انجامید.
دولت آمریکا در دسامبر ۱۹۴۱ به ژاپن اعلان جنگ داد و کشور ایالات متحده در این مرحله رسماً و عملاً با آلمان وژاپن و ایتالیا وارد جنگ و جنگ از محدودهٔ اروپا خارج شد و جنبه جهانی پیدا کرد. از آن پس عملاً دولت آمریکا نیز به متفقین پیوست. اشغال ایران در جنگ جهانی دوم برای انتقال کمکهای بریتانیا و آمریکا به شوروی بصورت پل تدارکاتی انجام گرفت. خاک ایران از شمال توسط نیروهایشوروی و از جنوب توسط نیروهای بریتانیایی اشغال شد، و سیل کمکهای تسلیحاتی از مسیر خلیج فارس با راه آهنبندر ماهشهر - تهران - بندر ترکمن به دریایی خزر و بندر آستاراخان از رود ولگا و استالینگراد سوی اتحاد شورویسرازیر شد. ارتش رضاشاه پهلوی که نتوانسته بود در مقابل یورش خارجی مقاومت کند منحل شد و خود شاه توسط بریتانیاییها بازداشت و به آفریقای جنوبی و سپس جزیرهٔ موریس تبعید شد.
بنبست در نبردویرایش
سربازان اسیر شده در جریان حمله ژاپن به فیلیپین
پس از اشغال ایران سیل کمکهای متفقین به سوی شوروی روانه شده بود؛ این کشور توانست در ۱۹۴۲۲ موج جدیدی از دفاع مسکو را اجرا کند از سوی دیگر ایالات متحده وارد صحنه نبرد با ژاپن شده بود و شوروی توانسته بود نیروهای متمرکز در شرق را به غرب منتقل کند. آمریکا داراییهای ژاپن را بلوک کرده و صادرات نفت به این کشور را متوقف کرد، ژاپن ۸۰۰ درصد از نفت مورد نیاز خود را ازایالات متحده آمریکا تأمین میکرد و این روند تقریباً شکست ژاپن بدون انرژی را حتمی نشان میداد. ژاپن به اجبار به کشورهای جنوب شرق آسیا مالزی و اندونزی و برمه را یکی پس از دیگری و به امید به دست آوردن منابع بیشتر انرژی حمله میکرد.
در فوریه ۱۹۴۲ ژاپن بهناچارً به فیلیپین متحد آمریکا وسنگاپور پایگاه بریتانیا حمله کرد و در این حملات توانست بیش از ۸۰٬۰۰۰ سرباز متفقین را اسیر کند. در پی این حمله ۲۲ کشور طی بیانیهای که به منشور آتلانتیک معروف گشت[نیازمند منبع] به ژاپن اعلان جنگ دادند در طرف مقابل کشورهای متحد نیز به کشورهای متفق اعلان جنگ کردند در این بین شوروی به پیمان صلح با ژاپن پایبند ماند.
انگیزه ورود آمریکا به جنگ جهانی دومویرایش
بمبافکن آمریکایی B-17
سرباز آمریکایی در جنگ جهانی دوم - ژوئن ۱۹۴۲
ایالات متحده آمریکا در فاصله بین دو جنگ جهانی یعنی۱۹۱۸ تا ۱۹۳۹ در یک بحران فزاینده اقتصادی به سر میبرد[نیازمند منبع]، اما دولت آمریکا و صاحبان صنایع این کشور چرخ صنایع خود را در مسیر تولید صنایع نظامی به حرکت درآوردند[نیازمند منبع]، به طوری که درطول جنگ دوم جهانی در اروپا، مصرف سلاحهای آمریکایی مانند هواپیما، کشتی جنگی و تجارتی، توپ و تانک درجنگ باعث رونق صنایع و اقتصاد آمریکا شد[نیازمند منبع]. از آنجا که کشورهای اروپایی مانند بریتانیا و شوروی با محدودیت منابع ارزی و طلا برای خرید اسلحه از آمریکا روبرو بودند، با تلاشهای دیپلماتیک چرچیل، دولت روزولت رئیس جمهور آمریکا که در ابتدای جنگ اعلان بیطرفی کرده بود در ۱۱ مارس ۱۹۴۱قانونی از کنگره آمریکا به نام قانون وام و اجاره (بهانگلیسی: The Lend Lease Act) به تصویب رسانید. طبق این قانون آمریکا میتوانست تسلیحات و یا تجهیزات پشتیبانی را به صورت وام یا اجاره در اختیار دولتهای متفق قرار دهد و پس از پایان جنگ آنها را پس بگیرد. روزولت استدلال کرده بود که هنگامی که خانه همسایه آتش گرفته است، میتوان شلنگ آتشنشانی را به او امانت داد. به دنبال حمله ناگهانی ارتش آلمان نازی به روسیه در۲۲ ژوئن ۱۹۴۱ و پیشرفت سریع ارتش آلمان به سمت مسکو،لنینگراد و استالینگراد و اعلان جنگ میهنی در روسیه بر ضد تجاوز آلمان نازی، چرچیل نخست وزیر وقت بریتانیا باروزولت در عرشه کشتی «شاهزادهٔ ولز» (به انگلیسی:Prince of Wales) ملاقات کرد و ضمن محکوم کردن تجاوز به شوروی، روسها را به کمک آمریکا امیدوار ساخت. چرچیل از ایجاد مزاحمت زیردریاییهای آلمانی برای کشتیهای تجاری آمریکا برای تشویق آمریکا به پیوستن به متفقین استفاده زیادی کرد.
حمله ژاپن به پایگاه نیروی دریایی ایالات متحده در پرل هاربر هاوایی در اواخر سال ۱۹۴۱۱، سبب وارد شدن خسارات سنگین به نیروی دریایی آمریکا مستقر در این جزیره گردید و باعث شد که ایالات متحده در دسامبر ۱۹۴۱ به ژاپن اعلان جنگ دهد و در اقیانوس آرام و جزایر شروع به جنگ هوایی و دریایی با ژاپن نمود. از این تاریخ، ایالات متحدهرسماً و عملاً با ژاپن، آلمان و ایتالیا وارد جنگ شد. به این ترتیب جنگ از محدودهٔ اروپا خارج شد و جنبه جهانی پیدا کرد.
در سال ۱۹۴۲ در پی بنبست ایجاد شده در نبردها در اوج پیشرویهای آلمان و متحدینش، در جبهه غرب اروپا که بریتانیا محاصره شده و جنگ دریایی و زیردریاییها به ناوگان کمکهای ارسالی از آمریکا به انگلیس در جریان بود، در جبهه جنوب هم آلمان و ایتالیا در شمال آفریقا موفق بودند، در جبهه شرق نیز آلمانها نیمی از شوروی را فتح کرده بودند ولی در دروازههای مسکو متوقف شده بودند. از آنجاییکه به روسها از مسیر ایران-ولگا کمک تدارکاتی میشد بنابراین هیتلر دستور حمله به جنوب شوروی قفقاز را صادر کرد. نیروهای آلمان در تابستان ۱۹۴۲ در دو ستون یکی به شرق یعنی شهر استالینگراد در ساحل رود ولگا و دیگری به جنوب به قفقاز و چاههای نفتش حمله نمودند. بعد از چند ماه جنگ نفسگیر آلمانها توانستند وارد شهر استالینگراد شده ولی روسها خانه به خانه مقاومت سختی کردند، در پاییز سرد پس آلمانها حمله نهایی در استالینگراد را انجام دادند اما روسها مقاومت کرده سپس آماده ضدحمله شدند و با انبوه نیروهایشان بروش گازانبری به دو طرف جبهه آلمانها که رومانیاییهای ضعیف بودند حملهور شدند و با شکست آنها، توانستند آلمانها را در درون شهر استالینگراد محاصره نمایند؛ محاصره یکماهه آلمانها و پایان غذا و سلاح و تضعیف روحیه و ناتوانی ارسال تدارکات کمک زمینی و هوایی به محاصره شدگان همگی باعث شد تا در پایان ژانویه ۱۹۴۳ بالاخره آلمانها تسلیم شوند. این اولین و مهمترین شکست آلمانها بود. نبرد استالینگراد بیش از ۲۵۰ هزار کشته برجای نهاد و ۹۰ هزار آلمانی اسیر شدند، سپاه ششم آلمان معادل یک سوم نظامیان آلمانی از بین رفت. همزمان نیروهای آلمانی در قفقاز نیز عقبنشینی نموده بازگشتند.
در آسیا ژاپن که کل برمه را فتح کرده بود؛ در جنگلهای انبوه و پر باران گرمسیری در جنگ با بریتانیا به پایگاههای بریتانیا در شرق هند و بنگلادش نیز حمله نمود که جنگی سخت و مقاومت متفقین را در پی داشت.
جنگ در شمال آفریقا و خاورمیانهویرایش
ژنرال اروین رومل فرمانده نیروهای متحد در شمال آفریقا
در آفریقا آلمان برای کمک به ایتالیا؛ ژنرال اروین رومل درفوریه ۱۹۴۱ را با ادوات زرهی ناکافی به شمال آفریقا لیبی فرستاد. متفقین که کلیدهای رمز آلمان و ایتالیا را کشف کرده بودند به هر کاروان تدارکاتی به سرعت با هواپیماها از جزیره مالت حمله میشد. ابتدای پیاده شدن نیروهای رومل در آفریقا به پیروزیهای در مقابل بریتانیاییها دست یافت، مالت درهم کوبیده شد و بنغازی و بندر طبرق بسختی فتح شد. اما در اواخر سال ۱۹۴۱ و اوایل سال ۱۹۴۲ که سوخت کافی به نیروهای وی رسیده بود، رومل با یک حمله برق آسا در ظرف یک هفته، سیصد مایل پیشروی کرد و از مرز مصر گذشت، ولی در ایستگاه راه آهنی کوچک به نام «العلمین» متوقف شد. این به آن دلیل بود که این موقعیت باریکهای بود بین دریای مدیترانه در شمالش و باتلاق شنهای روان در جنوبش. توقف آلمانیها در «العلمین» فرصتی به بریتانیا داد تا نیروهای خود را تجدید کند، ژنرال برنارد لاو مونتگومری به فرماندهی سپاه هشتم بریتانیا منصوب شد. نیروهای بریتانیا آماده ضد حمله به آلمانیها شدند. نخستین جنگ رومل و مونتگومری به «جنگ علم حلفا» مشهور شد. نیروهای رومل نمیتوانستند از سد آتش توپخانه انگلیسیها بگذرند. در ضمن بیشتر سوخت ارسالی به آفریقا به قعر دریا رفته بود. رومل تقاضای کمک سریع کرد، ولی این کمک هرگز به وی نرسید چون به جبهه شرق نبرد با شوروی میرفت. مونتگومری در ۲۳ اکتبر، ضد حمله خود را با آتش شدید توپخانه آغاز کرد. این «نبرد دوم العلمین» بود که کار تانکها و زرهی آفریکا کورپس رومل را یکسره کرد. غرق شدن چهار کشتی حامل بنزین در بندر «طبرق» سبب شد تا باقیمانده نیروی زرهی رومل نیز از کار بیفتد. فاجعه دیگر زمانی رخ داد که نیروهای آمریکایی در مراکش و الجزایر در پشت سر مسیر عقبنشینی رومل پیاده شدند. نیروهای آلمان و ایتالیا در شمال آفریقا که ۹۱ هزار نفر بودند تا ماه مه سال ۱۹۴۳ تسلیم شدند. این دومین شکست و تسلیم آلمانها بود. در نوشتههای رومل که پس از مرگش چاپ شدهاست، این جمله به چشم میخورد:
از دلاورترین مردان، بدون اسلحه کاری ساخته نیست، اسلحه بدون مهمات به هیچ دردی نمیخورد و در جنگ متحرک از اسلحه و مهمات کاری بر نمیآید، مگر وسیله نقلیه و سوخت کافی برای جابه جایی آنها وجود داشته باشد.
در ۱۹۴۳ نیروهای متفقین آمریکا و بریتانیا و استرالیا و نیوزلند به، زیرشکم نرم تمساح، به ایتالیا حمله نمودند. ابتدا جزیره سیسیل فتح شد سپس به خاک اصلی جنوب ایتالیا حمله شد. موسولینی که با نارضایتی و مخالفتهای بسیار در داخل کشور مواجه شده بود توسط پادشاه برکنار وبا کودتای ارتش علیه موسولینی برکنار شد و در قلعهای بالای کوه زندانی گردید. دولت جدید بلافاصله با متفقین اعلان تسلیم نمود. آلمانها در پی این اقدام ایتالیاییها با اعزام نیرو، شمال ایتالیا را تا رم اشغال نمودند. در پی جنگهای سخت مخصوصاً حملات هوایی سهمگین متفقین و شکست نهایتاً عقبنشینی آلمانها پس شهر رم نیز فتح شده و فقط شمال ایتالیا در دست آلمان و موسولینی که توسط کماندوهای آلمانی آزاد شده بود باقیماند.
در جبهه شرق ۱۹۴۳ در شوروی در کورسک، آلمانها برای آخرین بار حمله عظیم و سختی با زرهی تانک فراوان را علیه شوروی شروع نمودند که با ضدحمله انبوه و سهمگین تانکهای شوروی مواجه شد که بعد از چند روز نبرد شدید عاقبت آلمانها در نبرد تانکها زرهی شکست خورده و با تلفات بسیار زیاد عقب نشستند. آلمان بعد از این شکست، گاردش باز شد و شوروی بسوی مناطق اشغالی کشور حمله نمود و یکی پس از دیگری آنها را آزاد نمود.
در جبهه غرب اروپا نیز نیروی هوایی آمریکا و بریتانیا کماکان با بمبارانهای سهمگین و کوبنده ضمن برتری هوایی بر آلمان، شهرها و کارخانجات و راههای ارتباطی آلمان را ویران مینمودند. در اقیانوس اطلس نیز جنگ زیردریاییهای آلمانی با ناوگان آمریکا و بریتانیا بسختی پیگیری میشد اما با برتری فناوری متفقین و دستگاههای سونار، آنها توانستند پیروز نبردها باشند.
در اقیانوس آرام نیز ژاپن وآمریکا بسختی در نبرد بودند اما آمریکا با انبوه بمبارانهای سنگین برتری هوایی در جنگهایی مانند میدوی و جزایر سلیمان و سایپان بر ژاپن مسلط بود و به سرزمین اصلی و جزیره اوکیناوا حملهور شد.
در ۱۹۴۴ جنگ کاملاً عیله متحدین به پیش رفت. در اروپا از شرق، شوروی با پس گیری مناطق کشورش به کشورهای رومانی بلغارستان لهستان مجارستان چکسلواکی یورش برد. در بالکان یوگسلاوی پارتیزانهای صرب اسلاو به فرماندهی مارشال تیتو با کمک ارتش سرخ کمونیستی توانستند آلمان و متحدانش را شکست داده و از کشور بیرون برانند. آلمانها در بوداپست مجارستان مقاومت سختی نشان دادند اما عاقبت شکست خورده و ارتش شوروی با عبور از رود دانوب بسوی اتریش و سپس خاک آلمان پیشروی کرد. همزمان در غرب اروپا نیز متفقین آمریکا و بریتانیا در روز دی بصورت عملیات آبی-خاکی در نورماندی سواحل غرب فرانسه پیاده شدند و حمله و پیشروی زمینی را در فرانسه و بلژیک و هلند انجام دادند، آلمانها در جنگل آردن و بلژیک ضدحمله بالگ را انجام دادند که در نهایت ناموفق بوده و متفقین با عبور از رود راین به خاک آلمان پیشروی نمودند.
در ابتدای ۱۹۴۵ ارتش سرخ شوروی از چند محور لهستان و اتریش و چک به شهر برلین پایتخت آلمان حمله نمودند هرچند آلمانها مقاومت دلیرانه نشان دادند اما سرانجام شکست خورده و ساختمانهای دولتی از جمله رایشستاگ مجلس ملی آلمان فتح شد و شرق برلین بدست روسها افتاد. هیتلر خودکشی کرد و دولت باقیمانده بلافاصله تسلیم بی قید و شرط اعلام کرد. آمریکاییها هم از سمت غرب به برلین رسیده و شهر را اشغال نمودند. بعضی مقامات خودکشی و بقیه باسارت درآمدند.
بمبارانهاویرایش
در جنگ جهانی دوم بمبارانهای بسیاری به وقوع پیوست. مشهورترین این بمبارانها در اینجا ذکر شده است:
بمباران توکیوویرایش
بمبارانهای سنگین و پیاپی شهر توکیو پایتخت ژاپن توسط بمب افکنهای آمریکایی بشدت هولناک و ویرانگر و موجب آتشسوزیهای گسترده در شهر شد که تلفات بسیار و خرابیهای فراوان داشت.
بمباران درسدنویرایش
نوشتار اصلی: بمباران درسدن در جنگ جهانی دوم
از ۱۳ فوریه تا ۱۵ فوریه ۱۹۴۵ (۲ماه قبل از پایان جنگ) در حالی که پیروزی متفقین قطعی مینمود، برای کمک به پیشرفت سریعتر نیروهای شوروی که از شرق به سویآلمان درحال پیشروی بودند، بمبافکنهای سنگین نیروی هوایی سلطنتی بریتانیا بریتانیا و نیروی هوایی ایالات متحده بیش از ۳۹۰۰۰ تُن بمب متعارف و آتشزا بر روی شهردرسدن فرو ریختند. شدت آتشسوزی به حدی بود که آسفالت خیابانها نیز ذوب شد. آمار دقیقی از تعداد کشته شدگان در دسترس نیست، اما طبق تحقیقات اخیر، رقم کشته شدگان، بین ۲۴٬۰۰۰ تا ۴۰٬۰۰۰ نفر غیرنظامی تخمین زده میشود. منابع آلمانی آمار بیشتری داده و مدعی اند که به دلیل حضور آوارگان پناهندگان نواحی شرقی آلمان در درسدن پس آمار بسیار بیشتر تا ۴۰۰ هزار نفر نیز بالغ میشود.[۱۷]
درسدن بعد از بمباران
چیزی که باعث شهرت این بمبارانها شد این بود که این بمبارانها نه توسط نیروی هوایی آلمان (لوفت وافه)، بلکه توسط نیروی هوایی انگلستان به عمل میانجامید. البته انگلستان این بمبارانها را بعد از تصرف فرانسه برای نابودی نیروهای آلمانی مستقر در خاک فرانسه انجام میداد اما بسیاری معتقدند که این بمبارانها جنایت جنگی انگلستان برای انتقامگیری از مردم نژاد ژرمن مخصوصاً فاجعه درسدن انجام شده است. بعضی میگویند انگلستان به متحد خود شوروی خیانت کرده است تا در تصاحب کارخانجات نظامی و غنایم دست برتر داشته باشد.
بمباران اتمی هیروشیماویرایش
نوشتار اصلی:بمباران اتمی هیروشیما و ناکازاکی
این بمباران یکی از بدترین حوادث جنگ بود. این بمباران اتمی در تاریخ دوشنبه، ساعت ۸ و ۱۵ دقیقه روز ۶ اوت ۱۹۴۵ به وقت محلی در شهر هیروشیما توسط آمریکا انجام گرفت و طی آن تعداد زیادی از مردم این شهر در چند ثانیه از بین رفتند. بمب افکن آمریکایی در این حمله یک بمب جدید غیرمتعارف از نوع اتمی به نام «پسر کوچک» را بر روی این شهر فروریخت. انرژی حاصل از این بمب برابر با ۱۶ هزار تن تی ان تی بود و باعث ویرانی کامل شهر هیروشیما و مردم ژاپنی ساکن این منطقه شد. مردمی که از دوردست انفجار این بمب را تماشا میکردند میگفتند که انگار خورشید دیگری دیدهاند.
دو سوم ساختمانهای هیروشیما از جمله کارخانههای فولادسازی و صنعتی چون میتسوبیشی در اثر این بمباران نابود شدند. تنها چیزی که از شهر باقیماند ساختمان تالار ترویج صنعتی استانی هیروشیما بود که انفجار، بالای گنبد این بنا رخ میدهد و به خاطر قرار گرفتن در کانون مرکزی انفجار، کاملاً ویران نشد. دو روز بعد از این حمله اتحاد جماهیر شوروی به امپراطوری ژاپن اعلان جنگ کرد وجزایر کوریل را اشغال نمود.
هیروشیما بعد از انفجار بمب اتم
بمباران اتمی ناکازاکیویرایش
نوشتار اصلی:بمباران اتمی هیروشیما و ناکازاکی
سه روز بعد از بمباران هیروشیمای ژاپن، دومین بمب اتمآمریکا روی شهری دیگر از ژاپن به نام ناکازاکی انداخته شد. آسیبهای وارده به هیروشیما به مراتب بیشتر از این شهر ناکازاکی بوده است چرا که هیروشیما شهری صاف بوده و تشعشعات هستهای تمام شهر را درنوردید ولی ناکازاکی حالتی داشت که شهر در میان دو دره تقسیم شده بود و نصف شهر در یک دره و نصف دیگر در دره مجاور قرار داشت و با رهاسازی بمب هستهای در یکی از درهها بخش دیگر شهر که در دره دیگر قرار داشت به مراتب آسیب کمتری دید.
بدین ترتیب در تاریخ پنجشنبه ۹ اوت ۱۹۴۵ میلادی، بمب دیگری به نام «مرد چاق» (به انگلیسی: Fat Man) بر روی شهر ناگازاکی انداخته شد.
پس از نابودی شهر ناکازاکی، ژاپن مجبور به تسلیم بی قید و شرط شد در حالیکه هنوز مناطقی را در جنوبشرق آسیا در تصرف داشت.
ابر قارچ تشکیل شده از انفجار بمب
بمباران فرانسهویرایش
اشتباهات جنگی آلمان و دیگر متحدینویرایش
بزرگترین اشتباهات آلمان:[نیازمند منبع]
- حملهٔ ژاپن به آمریکا. بسیاری معتقدند که اگر ژاپن بجای حمله به آمریکا به شرق شوروی حمله میکرد، شوروی به سرعت از آلمان و ژاپن شکست میخورد و نتیجه جنگ تغییر میکرد و ارتش عظیم آمریکا به متفقین نمیپیوست.
- برهم زدن توافق اولیه با اتحاد جماهیر شوروی و حمله به آن کشور.
- توقف ۴۸ ساعته دونکرک به دستور هیتلر.
- نبرد استالینگراد به دستور هیتلر.
- توقف بمباران فرودگاههای نظامی انگلستان و به جای آنها هدف قرار دادن لندن به دستور هرمان گورینگ در طی نبرد بریتانیا.
- عدم تمرکز قوا در جبههها گستردگی مناطق جنگ که باعث پخش نیروها میشد درگیری در چند جبهه.
- اتکا بیش از حد به نیروی هوایی لوفت وافه.
- عدم عقبنشینی محاصره شدگان در استالینگراد باوجود اصرار فیلد مارشال فن پائولوس.
- بدست گرفتن هدایت عملیاتی ارتش آلمان از طرف هیتلر بعد از شکست مسکو.
- کمبود امکانات ارتش وافن اس اس. خیلیها معتقدند اگر هیتلر به این ارتش بهای بیشتری میداد جنگ جهانی دوم طوری دیگر ورق میخورد.[۱۸]
- تأخیر هیتلر در صدور اجازه ارسال واحدهای زرهی جهت مقابله با پیاده شدن نیروهای متفقین در نورماندی.
دیگر دلایل شکستویرایش
- عدم هماهنگی راه آهن روسیه و اروپا که باعث شد در رساندن مهمات و آذوقه به مهاجمان در خاک شوروی وقفه بوجود آید. (ریلهای روسیه کمی بزرگتر از ریلهای اروپا بود که به همین دلیل این دو خط آهن قابلیت اتصال را نداشتند)
- نداشتن جادههای هموار در روسیه که در زمستان به صورت باتلاق درمیآمدند که این هم مشکل تدارکات را افزایش میداد.
- سرویسهای قوی اطلاعاتی شوروی (ارکستر سرخ)
- رفتار وحشیانه نازیها با مردم سرزمینهای اشغال شده که در موارد بسیار مانند مردمان حوزه بالتیک واوکراین، مستقلین را تبدیل به پارتیزان میکرد.
- ورود ارتش عظیم آمریکا به جنگ.
- اتکای بیش از حد آلمانها به انیگما و شکسته شدن رمز انیگما توسط آلن تورینگ[نیازمند منبع] و آشکار شدن تمام[نیازمند منبع] پیامهای متحدین برای متفقین، نقش عمدهای در شکست متحدین داشته است.
پایان جنگویرایش
نوشتار اصلی: پایان جنگ جهانی دوم در اروپا
سربازان ارتش سرخ در حال برافراشتن پرچماتحاد جماهیر شوروی به نشانه پیروزی بر فرازساختمان رایشستاگ (مجلس امپراتوری) در برلین، ماه مه ۱۹۴۵
کنفرانس تهران با شرکت چرچیل، روزولت و استالین از ۲۸ نوامبر تا ۱ دسامبر ۱۹۴۳ به صورت سری برگزار شد. هدف کلی این کنفرانس توافق دربارهٔ چهره جهان پس از پایان جنگ جهانی دوم بود.
جنگ در اروپا پس از خودکشی آدولف هیتلر و تسلیم آلمان نازی در ۳۰ آوریل، ۱۹۴۵ پایان یافت، اما در آسیا و اقیانوس آرام تا بمباران اتمی هیروشیما (۶ اوت ۱۹۴۵) و ناگازاکی ((۹ اوت ۱۹۴۵) و در پی آن تسلیم ژاپن در ۲ سپتامبر، ۱۹۴۵ ادامه یافت.
بمباران اتمی آمریکاییها در دو شهر ناکازاکی و هیروشیماکه بیش از ۲۰۰٬۰۰۰۰ نفر را در چند ثانیه نابود کرد، از پیامدهای بزرگ منفی این جنگ محسوب میشود. این اولین کاربرد سلاحهای هستهای در تاریخ بشر بود.
تلفات و خسارات جنگویرایش
نتیجه جنگ جهانی دوم در چهار سالی که از پی آمد، قریب به ۲۷٫۵ میلیون از مردم شوروی را به کام مرگ کشاند،[۱۹][۲۰]یعنی روزی ۱۸۸ هزار نفر. پنجاه درصد این کشتهشدگان خارج از شرایط «عادی» جنگ جان خود را از دست دادند. به جز اینان، ۳ میلیون روس در اردوگاههای آلمان و به ویژه در اتاقهای گاز از پای درآورده شدند. در بلاروس یک میلیون و ۸۰۰ هزار نفر کشته شدند و در لنینگراد هم یک میلیون نفر قربانی ۹۰۰۰ روز محاصره گشتند. حدود پنج میلیون شهروند لهستانی در طول جنگ به دست نیروهای آلمان بهقتل رسیدند که نزدیک به دو میلیون نفر آنان، غیر یهودی و سه میلیون نفر دیگر از یهودیان مقیم لهستان بودند، این رقم بیش از ۱۶ درصد جمعیت آن کشور را نسبت به سال ۱۹۳۹ تشکیل میداد.[۲۱][۲۲] تلفات آلمان در جنگ جهانی دوم در برخی منابع ۵ میلیون نفر اعلام شد که ۳/۳ میلیون نفر آن سرباز و ۱/۷ میلیون آن (تخمینی) افراد غیرنظامی بودند که در بمباران کشته شدند. پس از پایان جنگ اعلام شد که ۱/۳ میلیون تن بمب توسط متفقین بر بسیاری از شهرهای آلمان فرو ریخته شده که نتیجه آن بی خانمانی ۸ میلیون آلمانی بود. همچنین ۱۲۲ میلیون نفر در طول جنگ بر اثر قحطی در چین، ایران، اندونزی،هندوچین، فرانسه و هندوستان جان خود را از دست دادند که این تعداد تلفات، اغلب در آمارهای تلفات جنگ، از قلم افتادهاند.[۲۳][۲۴] کل رقم کشتهشدگان جنگ جهانی دوم که مرگبارترین نبرد تمام تاریخ است، بین ۵۰ تا ۷۰۰ میلیون نفر تخمین زده میشود.[۲۵]
در پی جنگ جهانی دوم ساختارهای زیربنایی و صنعتی اروپا ویران شده بود. این مسئله باعث ارائهٔ طرح مارشال از سوی آمریکا شد که در نهایت نفوذ و تابعیت اروپای غربی از آمریکا را در دهههای بعد در پی داشت. از سوی دیگر تقسیم آلمان و نفوذ شوروی در اروپای شرقی عملاً این قاره را به دو نیمه تقسیم کرد. این تقسیم ریشههای آنچه بعدها جنگ سرد نام گرفت را تشکیل داد.
تلفات انسانی جنگ جهانی دوم بر اساس کشورها |
کشور | جمعیت در سال ۱۹۳۹ | درگذشتگان نظامی | درگذشتگان غیرنظامی | یهودیان درگذشته در جریان هولوکاست | مجموع درگذشتگان | ٪ درگذشتگان به نسبت جمعیت در سال ۱۹۳۹ |
آلبانی |
۱٬۰۷۳٬۰۰۰ |
۲۸٬۰۰۰ |
|
۲۰۰ |
۲۸٬۲۰۰ |
۲٫۶۳٪ |
استرالیا |
۶٬۹۹۸٬۰۰۰ |
۳۹٬۴۰۰ |
۷۰۰ |
|
۴۰٬۱۰۰ |
۰٫۵۷٪ |
اتریش |
۶٬۶۵۳٬۰۰۰ |
|
۴۰٬۵۰۰ |
۶۵٬۰۰۰ |
۱۰۵٬۵۰۰ |
۱٫۵۹٪ |
بلژیک |
۸٬۳۸۷٬۰۰۰ |
۱۲٬۱۰۰ |
۴۹٬۶۰۰ |
۲۴٬۴۰۰ |
۸۶٬۱۰۰ |
۱٫۰۲٪ |
برزیل |
۴۰٬۲۸۹٬۰۰۰ |
۱٬۰۰۰ |
۱٬۰۰۰ |
|
۲٬۰۰۰ |
۰٫۰۰٪ |
بلغارستان |
۶٬۴۵۸٬۰۰۰ |
۲۲٬۰۰۰ |
۳٬۰۰۰ |
|
۲۵٬۰۰۰ |
۰٫۳۸٪ |
برمه |
۱۶٬۱۱۹٬۰۰۰ |
۲۲٬۰۰۰ |
۲۵۰٬۰۰۰ |
|
۲۷۲٬۰۰۰ |
۱٫۱۶٪ |
کانادا |
۱۱٬۲۶۷٬۰۰۰ |
۴۵٬۳۰۰ |
|
|
۴۵٬۳۰۰ |
۰٫۴۰٪ |
جمهوری چین |
۵۱۷٬۵۶۸٬۰۰۰ |
۳٬۸۰۰٬۰۰۰ |
۱۶٬۲۰۰٬۰۰۰ |
|
۲۰٬۰۰۰٬۰۰۰ |
۳٫۸۶٪ |
کوبا |
۴٬۲۳۵٬۰۰۰ |
|
۱۰۰ |
|
۱۰۰ |
۰٫۰۰٪ |
چکسلواکی |
۱۵٬۳۰۰٬۰۰۰ |
۲۵٬۰۰۰ |
۴۳٬۰۰۰ |
۲۷۷٬۰۰۰ |
۳۴۵٬۰۰۰ |
۲٫۲۵٪ |
دانمارک |
۳٬۷۹۵٬۰۰۰ |
۲٬۱۰۰ |
۱٬۰۰۰ |
۱۰۰ |
۳٬۲۰۰ |
۰٫۰۸٪ |
استونی |
۱٬۱۳۴٬۰۰۰ |
|
۴۰٬۰۰۰ |
۱٬۰۰۰ |
۴۱٬۰۰۰ |
۳٫۶۲٪ |
اتیوپی |
۱۷٬۷۰۰٬۰۰۰ |
۵٬۰۰۰ |
۹۵٬۰۰۰ |
|
۱۰۰٬۰۰۰ |
۰٫۶٪ |
فنلاند |
۳٬۷۰۰٬۰۰۰ |
۹۵٬۰۰۰ |
۲٬۰۰۰ |
|
۹۷٬۰۰۰ |
۲٫۶۲٪ |
فرانسه |
۴۱٬۷۰۰٬۰۰۰ |
۲۱۷٬۶۰۰ |
۲۶۷٬۰۰۰ |
۸۳٬۰۰۰ |
۵۶۷٬۶۰۰ |
۱٫۳۵٪ |
هندوچین فرانسه |
۲۴٬۶۰۰٬۰۰۰ |
|
۱٬۰۰۰٬۰۰۰ |
|
۱٬۰۰۰٬۰۰۰ |
۴٫۰۷٪ |
آلمان نازی |
۶۹٬۶۲۳٬۰۰۰ |
۵٬۵۳۳٬۰۰۰ |
۱٬۶۰۰٬۰۰۰ |
۱۶۰٬۰۰۰ |
۷٬۲۹۳٬۰۰۰ |
۱۰٫۴۷٪ |
یونان |
۷٬۲۲۲٬۰۰۰ |
۲۰٬۰۰۰ |
۲۲۰٬۰۰۰ |
۷۱٬۳۰۰ |
۳۱۱٬۳۰۰ |
۴٫۳۱٪ |
مجارستان |
۹٬۱۲۹٬۰۰۰ |
۳۰۰٬۰۰۰ |
۸۰٬۰۰۰ |
۲۰۰٬۰۰۰ |
۵۸۰٬۰۰۰ |
۶٫۳۵٪ |
ایسلند |
۱۱۹٬۰۰۰ |
|
۲۰۰ |
|
۲۰۰ |
۰٫۱۷٪ |
هند بریتانیا |
۳۷۸٬۰۰۰٬۰۰۰ |
۸۷٬۰۰۰ |
۱٬۵۰۰٬۰۰۰ |
|
۱٬۵۸۷٬۰۰۰ |
۰٫۴۲٪ |
اندونزی |
۶۹٬۴۳۵٬۰۰۰ |
|
۴٬۰۰۰٬۰۰۰ |
|
۴٬۰۰۰٬۰۰۰ |
۵٫۷۶٪ |
ایران |
۱۴٬۳۴۰٬۰۰۰ |
۲۰۰ |
|
|
۲۰۰ |
۰٫۰۰٪ |
عراق |
۳٬۶۹۸٬۰۰۰ |
۱٬۰۰۰ |
|
|
۱٬۰۰۰ |
۰٫۰۳٪ |
ایرلند |
۲٬۹۶۰٬۰۰۰ |
|
۲۰۰ |
|
۲۰۰ |
۰٫۰۰٪ |
ایتالیا |
۴۴٬۳۹۴٬۰۰۰ |
۳۰۱٬۴۰۰ |
۱۴۵٬۱۰۰ |
۸٬۰۰۰ |
۴۵۴٬۵۰۰ |
۱٫۰۲٪ |
ژاپن |
۷۱٬۳۸۰٬۰۰۰ |
۲٬۱۲۰٬۰۰۰ |
۵۸۰٬۰۰۰ |
|
۲٬۷۰۰٬۰۰۰ |
۳٫۷۸٪ |
کره |
۲۳٬۴۰۰٬۰۰۰ |
|
۳۷۸٬۰۰۰ |
|
۳۷۸٬۰۰۰ |
۱٫۶٪ |
لاتویا |
۱٬۹۹۵٬۰۰۰ |
|
۱۴۷٬۰۰۰ |
۸۰٬۰۰۰ |
۲۲۷٬۰۰۰ |
۱۱٫۳۸٪ |
لیتوانی |
۲٬۵۷۵٬۰۰۰ |
|
۲۱۲٬۰۰۰ |
۱۴۱٬۰۰۰ |
۳۵۳٬۰۰۰ |
۱۳٫۷۱٪ |
لوکزامبورگ |
۲۹۵٬۰۰۰ |
|
۱٬۳۰۰ |
۷۰۰ |
۲٬۰۰۰ |
۰٫۶۸٪ |
فدراسیون مالایا(مالزی کنونی) |
۴٬۳۹۱٬۰۰۰ |
|
۱۰۰٬۰۰۰ |
|
۱۰۰٬۰۰۰ |
۲٫۲۸٪ |
مالت |
۲۶۹٬۰۰۰ |
|
۱٬۵۰۰ |
|
۱٬۵۰۰ |
۰٫۵۶٪ |
مکزیک |
۱۹٬۳۲۰٬۰۰۰ |
|
۱۰۰ |
|
۱۰۰ |
۰٫۰۰٪ |
مغولستان |
۸۱۹٬۰۰۰ |
۳۰۰ |
|
|
۳۰۰ |
۰٫۰۴٪ |
هلند |
۸٬۷۲۹٬۰۰۰ |
۱۵٬۸۰۰ |
۱۰۹٬۳۰۰ |
۱۰۶٬۰۰۰ |
۲۳۱٬۱۰۰ |
۲٫۶۵٪ |
نیوفاندلند |
۳۰۰٬۰۰۰ |
۱٬۰۰۰ |
۱۰۰ |
|
۱٬۱۰۰ |
۰٫۳۷٪ |
نیوزلند |
۱٬۶۲۹٬۰۰۰ |
۱۱٬۹۰۰ |
|
|
۱۱٬۹۰۰ |
۰٫۶۷٪ |
نروژ |
۲٬۹۴۵٬۰۰۰ |
۳٬۰۰۰ |
۵٬۸۰۰ |
۷۰۰ |
۹٬۵۰۰ |
۰٫۳۲٪ |
فیلیپین |
۱۶٬۰۰۰٬۰۰۰ |
۵۷٬۰۰۰ |
۹۰٬۰۰۰ |
|
۱۴۷٬۰۰۰ |
۰٫۹۲٪ |
میکرونزی |
۱٬۹۰۰٬۰۰۰ |
|
۵۷٬۰۰۰ |
|
۵۷٬۰۰۰ |
۳٫۰۰٪ |
لهستان |
۳۴٬۸۴۹٬۰۰۰ |
۱۶۰٬۰۰۰ |
۲٬۴۴۰٬۰۰۰ |
۳٬۰۰۰٬۰۰۰ |
۵٬۶۰۰٬۰۰۰ |
۱۶٫۰۷٪ |
تیمور پرتغال |
۵۰۰٬۰۰۰ |
|
۵۵٬۰۰۰ |
|
۵۵٬۰۰۰ |
۱۱٫۰۰٪ |
رومانی |
۱۹٬۹۳۴٬۰۰۰ |
۳۰۰٬۰۰۰ |
۶۴٬۰۰۰ |
۴۶۹٬۰۰۰ |
۸۳۳٬۰۰۰ |
۴٫۲۲٪ |
سنگاپور |
۷۲۸٬۰۰۰ |
|
۵۰٬۰۰۰ |
|
۵۰٬۰۰۰ |
۶٫۸۷٪ |
آفریقای جنوبی |
۱۰٬۱۶۰٬۰۰۰ |
۱۱٬۹۰۰ |
|
|
۱۱٬۹۰۰ |
۰٫۱۲٪ |
اتحاد جماهیر شوروی |
۱۶۸٬۵۰۰٬۰۰۰ |
۱۰٬۷۰۰٬۰۰۰ |
۱۱٬۴۰۰٬۰۰۰ |
۱٬۰۰۰٬۰۰۰ |
۲۳٬۱۰۰٬۰۰۰ |
۱۳٫۷۱٪ |
اسپانیا |
۲۵٬۶۳۷٬۰۰۰ |
۴٬۵۰۰ |
|
|
۴٬۵۰۰ |
۰٫۰۲٪ |
سوئد |
۶٬۳۴۱٬۰۰۰ |
۲۰۰ |
۲٬۰۰۰ |
|
۲٬۲۰۰ |
۰٫۰۳٪ |
سوئیس |
۴٬۲۱۰٬۰۰۰ |
|
۱۰۰ |
|
۱۰۰ |
۰٫۰۰٪ |
تایلند |
۱۵٬۰۲۳٬۰۰۰ |
۵٬۶۰۰ |
۳۰۰ |
|
۵٬۹۰۰ |
۰٫۰۴٪ |
پادشاهی متحده بریتانیا |
۴۷٬۷۶۰٬۰۰۰ |
۳۸۲٬۶۰۰ |
۶۷٬۸۰۰ |
|
۴۵۰٬۴۰۰ |
۰٫۹۴٪ |
ایالات متحده آمریکا |
۱۳۱٬۰۲۸٬۰۰۰ |
۴۱۶٬۸۰۰ |
۱٬۷۰۰ |
|
۴۱۸٬۵۰۰ |
۰٫۳۲٪ |
یوگسلاوی |
۱۵٬۴۰۰٬۰۰۰ |
۴۴۶٬۰۰۰ |
۵۱۴٬۰۰۰ |
۶۷٬۰۰۰ |
۱٬۰۲۷٬۰۰۰ |
۶٫۶۷٪ |
مجموع |
۱٬۹۶۱٬۹۱۳٬۰۰۰ |
۲۵٬۱۹۳٬۷۰۰ |
۴۱٬۸۱۵٬۴۰۰ |
۵٬۷۵۴٬۴۰۰ |
۷۲٬۷۶۳٬۵۰۰ |
۳٫۷۱٪ |
منبع |
مشارکتکنندگان ویکیپدیا، «World War II casualties»، ویکیپدیای انگلیسی، دانشنامهٔ آزاد (بازیابی در ۱۳ ژوئن ۲۰۰۸). |
|
|
|
|
|
پیامد جنگویرایش
پس از جنگ، دولت شوروی حکومتهای کمونیست وابسته به مسکو را در کشورهای اروپای شرقی ایجاد کرد. شوروی، در کنفرانس پوتسدام توانست آمریکا و بریتانیا را راضی کند تا با ضمیمه ساختن بخش شرقی لهستان به شوروی و ضمیمه ساختن بخشهایی از شرق آلمان به لهستان موافقت کنند. شورویها با استفاده از حضور نظامی خود، به دولت در تبعید لهستان، که سهم زیادی در شکل دادن نبرد چریکی لهستانیها علیه نازیها داشت، اجازه فعالیت ندادند و دولتی کمونیست وابسته به شوروی را در لهستان بر سر کار آوردند. تشکیل دولت کمونیست در یونان هم از اهداف دولت شوروی بود که با پافشاری چرچیل از تسلط کمونیسم بر این کشور جلوگیری شد. سلطه شوروی بر این کشورها تا اواخر سلطه کمونیسم بر شوروی (۱۹۸۹۹) ادامه داشت. در سالهای بعد از جنگ جهانی، شورویها با استفاده از نیروی نظامی، جنبشهای آزادی طلبانه مردم مجارستان و سپسچکسلواکی را سرکوب کردند.
پانویس
جستارهای وابستهویرایش
|
درگاه تاریخ |
|
درگاه جنگ جهانی دوم |
- فاشیسم
- آدولف هیتلر
- حزب نازی
- ستون پنجم
- روز دی
- جنگ جهانی
- جنایات جنگی انجام شده توسط ایالات متحده آمریکا
- نبرد برلین
- پایان جنگ جهانی دوم در اروپا
منابع
مشارکتکنندگان ویکیپدیا، «جنگ جهانی دوم»، ویکیپدیای انگلیسی، دانشنامهٔ آزاد (بازیابی در ۲۷ فوریه ۲۰۱۲).
- نقیبزاده، احمد، تاریخ دیپلماسی و روابط بینالملل، نشر قومس، ۱۳۸۸: تهران
- فرانک ب. تایپتون و رابرت آلدریچ، تاریخ اقتصادی و اجتماعی اروپا، ترجمه کریم_پیرحیاتی، انتشارات_علمی_و_فرهنگی، ۱۳۷۵: تهران
- زدودن گذشته برای پذیرش بندگی
- نقش ناشناخته شوروی در جنگ دوم جهانی
- جنگ جهانی دوم
- چرچیل، وینستون (۵۳–۱۹۴۸)، جنگ جهانی دوم، ۶ جلد
- مارتین گیلبرت (۱۹۹۵) جنگ جهانی دوم، فونیکس، شابک ۱۸۵۷۹۹۳۴۶۲
- جوهان کیگان|کیگان، جوهان (۱۹۸۹) جنگ جهانی دوم
- سر باسیل لیدل هارت|لیدل هارت، سر باسیل (۱۹۷۰)،تاریخچه جنگ جهانی دوم، کسل کو؛ پَن بوک، ۱۹۷۳، لندن
- ویلیامسون موری و آلن آر. میلت (۲۰۰۰) جنگ به سوی پیروزی: جنگجویان جنگ جهانی دوم، شابک ۰۶۷۴۰۰۱۶۳X
- ریچارد اُوری، چرا متفقین پیروز شدند، پیمیلکو، (۱۹۹۵). شابک ۰۷۱۲۶۷۴۵۳۲
- گرهارد اِل. وینبرگ، جهان به سوی جنگافزارها: تاریخچه جهانی از جنگ جهانی دوم (۱۹۹۴) شابک ۰۵۲۱۴ ۴۳۱۷۲